تبلیغات

آمار و اطلاعات

  • تعداد مطالب : 116
  • تعداد نظرات : 10
  • بازديد امروز : 129
  • بازديد ديروز : 115
  • افراد آنلاين : 1


ارسال شده در دسته مقالات و پژوهش ها
بازدید : 2٫468

خشم و سبک های فرزند پروری – فریده قلی نژاد (کارشناس ارشد روانشناسی)

تعریف خشم و پرخاشگری:

برای درک مفهوم خشم و پرخاشگری لازم است تا این دو مفهوم را از یکدیگر متمایز کنیم. خشم شامل : افکار، تصورات،هیجانات و احساسات فیزیکی که چون مقدار آن زیاد است ممکن است که افراد کنترل کمتری را بر آن داشته باشند.

پرخاشگری یک نوع شیوه رفتاری که به دنبال خشم ایجاد می شود. افراد پرخاشگر معمولا در ارتباطاتی که دارند، سعی می کنند از کسی انتقام بیگرند. این افراد می توانند یادبگیرند که خشم را بعنوان انرژی در نظر بگیرند و از این انرژی به شیوه صحیح استفاده کنند.

پرخاشگری رفتاری است که به قصد آزاد و آسیب رساندن به شخصی دیگر، خود یا اشیاء باشد.در تعریف سنتی پرخاشگری آن را رفتاری تعریف کرده اند که متوجه فرد دیگری است و هدف آن صدمه زدن به وی است. و پرخاشگری رفتاری است که بالقوه می تواند آسیب برساند.

پرخاشگری ممکن است بصورت غیرکلامی ( زدن-لگد زدن-گاز زدن) یا کلامی(فریاد زدن-رنجاندن) و یا به شکل های دیگر دیده شود.خشم بیان هیجانی است که شدت آن متفاوت است و از میزان خفیف تا خیلی شدید متغیر است.

علل ابرزا پرخاشگری

غالباً افراد پرخاشگر قادرند نشان دهند که نظرات و عقاید پرخاشگرانه برایشان بسیار جذاب است. در مطالعه ای طولی اطلاعاتی پیرامون پرخاشگری جمع آوری شده است و نظراتی را در خصوص شیوه های نشان دادن پرخاشگری وجود دارد. این نظرات در سه گروه قرار گرفته اند که شامل :

  1. کنترل خلق
  2. کنترل مردم
  3. بیان درست (بیان صادقانه)

پرخاشگری بعنوان کنترل خلق

برخی از افراد رفتار پرخاشگرانه را رفتاری آرام کننده توصیف می کنند. آنها معتقدند که باید با لحنی پرخاشگرانه انرژی و فشار و ناراحتی خود را تخلیه کنند و این کار باعث می شود تا فشار و ناراحتی های آنها افرایش پیدا نکند و پرخاشگری هایشان شدیدتر نشوند. آنها معتقدند که با ابراز پرخاشگری خلق خود را کنترل می کنند و به نوعی عصبانیت خود را تخلیه می کنند. وقتی از آنها پرسیده می شود که علت پرخاشگری شما چیست می گویند:

« از وقتی ناراحتی ام را تخلیه کردم، احساس بهتری دارم، حس می کنم که کمتر احساس فشار و سنگینی می کنم، احساس راحت شدن و آرامش پیدا کردم.»

پرخاشگری بعنوان کنترل مردم

برخی افراد با استفاده از پرخاشگری می خواهند مردم را مطیع و تسلیم خودشان کنند، و آنها را تحت کنترل خود درآورند. آنها به این وسیله می خواهند توجه دیگران را جلب کنند و تغییراتی را در آنان ایجاد کنند. وقتی از آنها پرسیده شود علت پرخاشگری شما چیست ؟ می گویند:

« با استفاده از این روش احساس قدرت می کنم- با این روش می توانم هرچه را که می خواهم به راحتی به دست بیاورم. اطرافیان من باید بدانند که این روش را در مقابل هر کسی که مخالفم هست به کار می برم.»

پرخاشگری بعنوان بیان صادقانه

برخی از افراد معتقدند که پرخاشگری بایستی به نحوی  صحیح ، واقعی و صادقانه ابراز شود. آنها معتقدند که چیزی برای پنهان کردن ندارند و اگر عصبانی هستند باید آن را نشان دهند و وقتی از آنها پرسیده شود که علت پرخاشگری شما چیست ؟ می گویند:

«من دراحساساتم سهیم هستم و با هر چیزی ارتباط واقعی برقرار می کنم. آن احساسات واقعی و طبیعی و قابل انتظار و معمولی من است. اگر من عصبانی هستم کسانی دورو برم هستند باید بدانند که من عصبانی و خشمگین هستم.نمی خواهم برای آنها نقش بازی کنم. »

کنترل خشم

«مدیریت خشم» و «کنترل خشم» یکی از مباحثی است که مدت هاست در حوزه روان شناسی مطرح شده است. وقتی از مدیریت خشم صحبت می کنیم در واقع منظورمان کنترل خشم فرد در مرحله پیش از خشم است. بعد از خشم هم افراد اغلب دچار شرمندگی، پشیمانی، خجالت و گاه احساس گناه می شوند.

کنترل و مدیریت خشم نه روی برانگیزاننده ها بلکه روی واکنش به آنها متمرکز است تا فردی که دائماً به علت برانگیزاننده های درونی و بیرونی تحریک می شود و تواند عصبانیت خود را مهار و آن را کنترل کند.

سبک های فرزند پروری و نقش آن در ابراز خشم

منظور از شیوه های فرزند پروری، روش هایی است که والدین برای تربیت فرزندان خود به کار می گیرند و بیانگر نگرش هایی است که آن ها نسبت به فرزندان خود دارند و همچنین شامل معیارها و قوانینی است که برای فرزندان خویش وضع می کنند. شیوه هایی که والدین در تربیت فرزندان خود به کار می گیرند، نقش اساسی در تأمین سلامت روانی فرزندان آن ها دارد. در سایه ارتباط سالم است که می توان نیازهای فرزندان را شناخت و نسبت به تأمین و ارضای آن ها همن گماشت. هر یک از این شیوه ها اثراتی بر رفتار کودکان دارند:

انواع خانواده ها از نظر تربیت کودک

۱- خانواده خشک و سخت گیر

۲- خانواده سهل گیر

۳- خانواده گسسته یا پریشان

۵-خانواده سالم

خانواده خشک و سخت گیر

-تصمیم گیری با یکی از والدین انجام می گیرد معمولاً پدر خانواده حاکم بر رفتار و اعمال فرزندان است و هیچ یک از اعضای خانواده اجازه اظهار نظر ندارند.

-والدین چنان رفتار می کنند که فرزندان می آموزند حق هیچگونه اظهار نظر را ندارند حتی در مواردی که می توانند مانع از بروز بعضی مشکلات برای خانواده گردد را ندارند. فرزندان جرأت سوال کردن در مورد انجام دادن یا ندادن کارها را از والدین خود ندارند.

-در چنین خانواده هایی غالباً والدین بر رفتار فرزندان خود کنترل شدید دارند و همه تصمیمات را شخصاً اتخاذ می کنند. والدین دائماً به فرزندان خود دستور می دهند و از آنان می خواهند بدون چون و چرا از این دستورات اطاعت کنند.

-این دسته از خانواده ها نسبت به رعایت نظم و انضباط ارزشی افراطی قایل هستند و توانایی تحمل هیچگونه بی نظمی را از طرف فرزندان خود ندارند.

-به سخنان کودکان خود گوش نمی دهند و اگر هم سختی را بشنوند برای آن است که با آن مخالفتی را نشان دهند.

-در مواردی که فرزندان خود را نصیحت یا آنان را از انجام دادن کاری منع می کنند دلیل خاصی را رائه نمی دهند.

-برای تصمیمات فرزندان خود حتی اگر این تصمیمات معقول و مستند باشد، احترام قائل نیستند.

-برخورد آنها با فرزندان احترام آمیز نیست و حتی از تحقیر فرزندان خود در حضور دیگران نیز ابایی ندارند.

-نیاز های عاطفی کودکان ارضا نمی شود.

-چنین کودکانی احتمالاً جذب گروه های بیرون شده و با عزت نفس پایین که دارند دچار بزهکاری می شوند.

-بسیاری از این والدین ممکن است به خاطر کمال گرایی که دارند، کودکان را تحت فشار قرار دهند و از آنها بالاترین انتظارات را داشته و پیوسته به شکل نوین بر آنها سخت گیری کنند.

-احتمال دروغگویی و ریاکاری در کودکان چنین خانواده هایی به علت ترس از تنبیه و سرزنش افزایش می یابد.

-چنین کودکانی به علت اینکه مرتباً علایقشان سرکوب شده و مورد تحقیر قرار گرفته اند، و دیگران برای اموراتشان تصمیم گرفته اند از خلاقیت کمی برخوردارند. اگرچه ممکن است به علت سخت گیری والدین از نظر آموزش برخی از مهارتها پیشرفتی کرده باشند. اضطراب، افسردگی، وسواس و کمال گرایی، ناامیدی و بسیاری از مشکلات روانی ممکن است دامنگیر کودکان خانواده های سخت گیر شود.

-غالباً والدین سخت گیر خود را منطقی نیز تصور می کنند و برای هر کارشان دلیل تراشی می کنند ولی غیر مستقیم به خاطر سخت گیری آنهاست که کودکان فرمانشان را اجرا می کنند نه منطقشان را.

خانواده سهل گیر

-در این خانواده والدین به امر تربیت و ارضاء نیازهای جسمی و روانی کودک نمی پردازند و چون آسان گیر هستند، برای خاموش کردن صدای بچه هرچه کودکشان از آنها می خواهد، آنها انجام می دهند. لذا کودکان پرتوقع تربیت می شوند.

-هدف ها و انتظارات برایشان روشن نیست و به همین دلیل در تربیت فرزندان خود از روش یا دیدگاه خاصی پیروی نمی کنند.

-هیچ نوع کنترلی بر رفتار فرزندان خود ندارند و آنها را کاملا آزاد نمی گذارند تا به هر نحوی که مایل هستند، شیوه های خاص زندگی خود را انتخاب و به کار گیرند و هیچ نوع انتظاری از فرزندان خود ندارند و فرزندان نیز به نوبه خود می آموزند که والدین نباید از آنان انتظار خاصی را داشته باشند.

-نسبت به رفتار فرزندان خود حتی در مواردی که مورد آزاد واذیت خود آنان و دیگران قرار می گیرند، توجه خاص نشان نمی دهند وبی تفاوت عمل می کنند.

-اگر فرزندان خانواده از دستورات آنان اطاعت نکنند، ناراحت نمی شوند و چنان رفتار می کنند که گویی اطاعت از دستورات والدین، امر طبیعی عادی و متداول است.

-در پاداش دادن وقتی از فرزندان رفتار پسندیده ای سر می زند یا تنبیه آنان در هنگامی که کار خلاف از آنان سر می زند بی تفاوت هستند. منظور از تنبیه کردن در معنای روانشناختی آن، محروم کردن فرزند از پاداش است و تنبیه بدنی مورد نظر نمی باشد.

-شیوه های رفتاری والدین چنان است که در فرزندان اعتماد لازم را نسبت به آنان ایجاد نمی کند و نسبت به تکالیف و نمرات درسی فرزندان خود توجه نشان نمی دهند و علاقه ای نیز به همکاری با معلمان و مدیریت مدرسه محل تحصیل آنان ندارند. و آنچه را که فرزندان اراده کنند یا بخواهند برای آنان تهیه می کنند و در این مورد سلیقه ی خاصی را اعمال نمی کنند. و هیچگونه تلاشی را در زمینه استقلال فرزندان خود انجام نمی دهند و چنانچه یکی از فرزندان شدیداً به آنان وابسته باشد، کار خاصی را در زمینه کاهش این نوع وابستگی که بعداً برای آنان مشکل ساز خواهد بود، انجام نمی دهند.

-نظم و ترتیب را در محیط خانواده رعایت نمی کنند واز فرزندان خود نیز انتظار خاصی در این زمینه ندارند و فرزندان خود را برای انجام هرکاری آزاد می گذارند و حتی در مواردی که مداخله آنان لازم به نظر می آید، دخالت نمی کنند.

-این بچه ها چون در زندگی با موانع مواجه نشده اند، لذا وقتی وارد جامعه می شوند به خاطر عدم تجربه کافی زود تسلیم می شود و شکننده هستند.

خانواده گسسته یا پریشان

-در این خانواده ها بعلت اختلاف بین والدین، معمولاً بصورت قهر و آشتی به سر می برند که تأثیرمنفی روی کودکان می گذارد.

-گاهی کودک بعنوان قاضی در نظر گرفته می شود و گاهی قربانی یکی از طرفین می شود.

-کودک علاوه بر اینکه نیازهای روانی و جسمانیش ارضا نمی گردد، به تدریج الگوهای پرخاشگری را می آموزد.

-میزان ارزش و احترامی که هر یک از افراد خانواده معمولاً غمگین، گرفته، افسرده و بی احساس به نظر می ایند.

-گوش افراد خانواده برای شنیدن خواسته های یکدیگر سنگین است و صدای آنان یا بلند و خشن و گوش خراش است و یا به اندازه ی آرام و نجوامانند است که به سختی قابل شنیدن است.

-نشانه های دوستی و صمیمیت در بین افراد خانواده کم است و در مواردی حتی از وجود یکدیگر نیز بی اطلاع هستند. شوخی های افراد خانواده با یکدیگر در بیشتر اوقات گزنده، بیرحمانه و مبتنی بر قساوت قلب است.

-بزرگترهای خانواده تا آن میزان سرگرم امر و نهی کردن و دستور دادن به کوچکترها هستند که برای مثال پدر و مادر هرگز نمی فهمند فرزندان آنان دارای چه ویژگی های شخصیتی هستند.و والدین چنان خود را مشغول کارهای خارج از خانه می کنند که گویی تنها وظیفه آنان کارکردن و تامین مایحتاج زندگی است.

-افراد خانواده احساس تنهایی وبی یاور بودن می کنند و به این باور می رسند که بیچاره و نگون بخت هستند و در واقع نوعی درماندگی آموخته شده را تجربه می کنند و غالباً تکانشی عمل می کنند، عصبی هستند احساس گناه و تقصیر می کنند و برعکس.

-افراد خانواده حالت اصطلاحاً نهایت نگری دارند و در نظر آنان همه ی پدیده های عالم در دو حد یک طیف هستند و هر پدیده، شی ، صفت یا سفید است یا سیاه یا خوب است یا بد یا زیان آور است یا سودمند یا دوست داشتنی است یا غیردوست داشتنی.

-وابستگی افراد خانواده با یکدیگر ناسالم است و در این موارد یا نسبت به احساسات، خواسته ها و نیازهای خود بی توجه هستند یا خود را مرکز و محور عالم به حساب می آورند.و خودخواهی آنان در همه رفتارهایشان تجلی پیدا می کند.

-افراد خانواده و خاصه فرزندان این خانواده ها با یکدیگر به رقابت ناسالم می پردازند و موفقیت یکی از آنان در زمینه خاصی (مثل موفقیت شغلی،خرید یک ماشین یا لباس و …) موجب رنجش، نگرانی و اضطراب می کنند و به همین دلیل نیز مشکلات آنان هرگز حل نمی شود.

-دروغگویی در بین اعضای خانواده شایع است و هر یک از افراد خانواده نیز یادگرفته اند که برای اجتناب از درگیری و مشاجره های پایان ناپذیر بعدی به افراد دیگر دروغ بگویند.

-افراد خانواده از اضطراب دایمی و احساس سردرگمی در رنج هستند و به همین دلیل اختلالات شناختی،هیجانی و نیز اختلالات رفتاری در بین این خانواده ها شایع است.

خانواده سالم

-افراد خانواده سرزنده و با محبت هستند و همه رفتار و اعمال آنان با نوعی اصالت توام است و بطور آشکار رنج و ناراحتی و نیز احساس هم دردی خود را نسبت به افراد دیگر خانواده بیان می کنند.

-افراد خانواده از ریسک معقول و سنجیده نمی هراسند و می دانند که ممکن است با خطر کردن اشتباهاتی نیز داشته باشند ولی اشتباهات شخصی هم می تواند خود مقدمه ای برای شناخت اشکالات شخصی و بنابراین زمینه ای جهت رشد و کسب تجربه بیشتر باشد.

-افراد خانواده برای یکدیگر ارزش قایلند و یکدیگر را دوست دارند و از این احساس خود شادمان هستند و روابط افراد خانواده با یکدیگر هماهنگ و روان است.

-هر یک از اعضای خانواده می دانند حق آن را خواهند داشت که حرف خود را به گوش دیگران برسانند و در این زمینه نیازی به سکوت و تحمل فشار حاصل از آن نیم باشد.

-زمانی که در خانواده سکوت برقرار است، سکوتی است آرامبخش و نه سکوت مبتنی بر ترس و احتیاط و وقتی در خانواده سروصدا هست، صدای فعالیت پرمعنی است و نه غرشی رعدآسا و برای خفه کردن صدای دیگران.

-اعضای خانواده به راحتی یکدیگر را نوازش می کنند و صادقانه به هم محبت می کنند.افراد خانواده به راحتی وآزادانه با یکدیگر درددل می کنند و این حق را دارند که درباره هر موضوعی با یکدگیر سخن بگویند. آنها برای کارهای خود برنامه ریزی می کنند.

-در خانواده پدر و مادر خود را مدیر یا رهبر خانواده می دانند و نه رئیس یا ارباب خانواده و نیز می دانند که در موقعیت های مختلف چگونه به فرزندان خود بیاموزند تا به مرحله یک انسان واقعی بودن نزدیک شوند.

-پدر و مادرخانواده از هر فرصت مناسب برای سخن گفتن و تعامل با فرزندان خود استفاده می کنندو اگر یکی از افراد خانواده مرتکب اشتباهی شد، و نادانسته خسارتی ایجاد نمود، بزرگترها در کنار او قرار می گیرند تا از او حمایت کنند.این رفتار باعث خواهد شد تا فرزند بی دقت، براحساس ترس یا گناه خود فایق آید و از فرصت آموزشی که پدر و مادر برای او فراهم کرده اند، بیشترین بهره را بگیرد. این خانواده ها اگر متوجه شوند که فرزند آنان در زمینه ای خرابکاری کرده است فرزند خود را سرزنش نمی کنند و در صدد این هستند که برای مشکل راه حلی پیدا کنند وارزشیابی نمی کنند.

-پدر و مادر می دانند که هرچند با شرمنده ساختن کودک و تنبه بدنی فرزندان می توان رفتارآنان را تغییر داد اما این آگاهی را نیز دارند، که آثار این تنبیه ها بر ذهن آنان باقی می ماند و به سادگی و به سرعت قابل ترمیم نمی باشند. اولیای خانواده می دانند که تغییر و تحول از ویژگی های زندگی است بنابراین می پذیرند که فرزندان آنان به سرعت مراحل مختلف رشد را طی می کنند و هیچگاه نباید سد راه رشد و تغییر فرزندان خود شوند.

حال با توجه به نقش انکار ناپذیر خانواده و سبک های فرزند پروری در رشد و تربیت کودکان خانواده و سیستم تربیتی خود را شناسایی کنید تا بتوانید ازراهکارهای مناسب و کارآمد برای تربیت فرزندان استفاده نماید.

اما لازم است که از برخی تصورات غلط که در مورد تربیت فرزندان وجود دارد آگاه شوند و در صدد رفع آنها برآمده و تفکرات و باورهای معقول و منطقی را جایگزین آنها کنیم: برخی از شایع ترین اشتباهات به شرح زیر می باشد:

-کودکان نباید از والدین با بزرگترهای خود مورد ارزشیابی قرار دهند  وبا آنها مخالفت کنند.

-کودکان نباید ناکام وناراحت شوند.

-قضاوت درباره کودک براساس رفتارش (برچسب زدن به کودک بخاطر کاری که انجام داده)

-کودکان می توانند هر موقع که مایل بودند والدین خود را ناراحت و عصبانی کنند.

-روشهای مؤثر تربیتی کودک عبارتند از سرزنش،تنبیه و ایجاد احساس گناه

-تحسین کردن باعث می شود تا کودکان لوس بار بیایند

-اگر بار اول که رفتاری غلط از فرزندمان سر می زند از تنبیه سخت و شدید استفاده کنیم بسیار مؤثر خواهد بود.

-والدین باید فقط زمانی به فرزند خود محبت کنند که رفتار شایسته ای از فرزندشان سر زده است .

-باید اول کودکان آرام شوند تا ناراحتی و آشفتگی والدین کاهش یافته و یا از بین برود.

اعتقاد داشتن به این باورهای غلط منجر می شود که راه ناکارآمدی را در مورد تربیت فرزندان استفاده کنیم. موضوع خشم از این مسئله دور نیست و برای برخورد مناسب با خشم لازم است تا هم از سبک تربیتی خود آگاه باشیم و هم خود را از خطاها و باورهای نادرست دور کنیم.

منبع:

غلامی حیدرآبادی ، زهرا؛دارینی ، مهرنوش.۱۳۹۱/مقابله با خشم در کودکان و نوجوانان/تهران:انتشارات آوای نور

 

 

 

ارسال شده در تاریخ ۲۴ آذر, ۱۳۹۳ - توسط :

1
نظرات

تبلیغات

امروز : شنبه ۱۵ اردیبهشت ۱۴۰۳


آخرین مطالب

مطالب تصادفی

آرشیو ماهانه


کلیه حقوق وبسایت برای رسانه آموزش نظری محفوظ می‌باشد

Copyright © 2014 - All Rights Reserved